جدول جو
جدول جو

معنی غربال بافتن - جستجوی لغت در جدول جو

غربال بافتن
(دَ بَ کَ دَ)
بافتن غربال و الک
لغت نامه دهخدا
غربال بافتن
بافتن و آماده کردن غربال
تصویری از غربال بافتن
تصویر غربال بافتن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غربال باف
تصویر غربال باف
غربال بند، آنکه شغلش غربال سازی است و غربال می بافد، غربال باف، غربال ساز، کولی
فرهنگ فارسی عمید
(دَ بَ گِ رِ تَ)
غربال کردن. بیختن چیزی از غربال. غربال را به دست زدن:
غربال بیختیم به عمری که یافتیم
زر عیاردار به میزان صبحگاه.
خاقانی.
از غربال هوا کافور می بیخت. (مجلس اول سعدی).
- آب با غربال بیختن (یا پیمودن) ، کاری عبث کردن. نظیر آب به ریسمان بستن و آب در قفس کردن و جز آن. (امثال و حکم دهخدا ذیل آب).
- آب در غربال بیختن، کار بیهوده کردن. (فرهنگ نظام). رجوع به آب و غربال شود
لغت نامه دهخدا
(دَ بَ کَ / کِ دَ)
بستن غربال. غربال ساختن. غربال بافتن
لغت نامه دهخدا
(غِ / غَ)
عمل غربال بافتن. غربال ساختن. رجوع به غربال شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از غربال بیختن
تصویر غربال بیختن
بیختن چیزی از غربال. غربیل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غربال بستن
تصویر غربال بستن
بستن غربال غربال ساختن غربال بافتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غربال بافی
تصویر غربال بافی
گربالبافی عمل غربال بافتن غربیل سازی
فرهنگ لغت هوشیار